مکتب سلیمانى (۱)
میلیونها چشم در ایران و فراتر از ایران در اندوه فراق حاج قاسم سلیمانی،تر شدند و چه دلها که نسوختند.
پایگاه رهنما:
میلیونها چشم در ایران و فراتر از ایران در اندوه فراق حاج قاسم سلیمانی،تر شدند و چه دلها که نسوختند. اشک چشم و سوزش قلب برای فراق چنین شخصیتی عجیب نیست و مزد اخلاص اوست؛ اما چه میتوان و باید کرد که این شور باشعور درآمیزد و در طول زمان تأثیرات خود را در میدانهای مختلف بر جای بگذارد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه زمستان سال گذشته نقشه راه این موضوع مهم را ترسیم کردند؛ «عزیزان من، برادران و خواهران نمازگزار! اخلاص برکت دارد. هر جا اخلاص بود، خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت میدهد، کار برکت پیدا میکند، رشد و نمو پیدا میکند، کار به نحوی میشود که اثر آن به همه میرسد، برکات آن در میان مردم باقی میماند. این ناشی از اخلاص است. نتیجه آن اخلاص، همین عشق و وفاداری مردم، همین اشک و آه مردم، همین حضور مردم، همین تازه شدنِ روحیهی انقلابی مردم است. امّا اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم کنیم، قیمتگذاری کنیم، قدر آنها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است؛ در صورتی تحقّق پیدا میکند که ما به حاجقاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یکراه، یک مدرسه درسآموز، با این چشم نگاه کنیم آنوقت اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیّه روشن خواهد شد.» دقیقاً همین خط و نگاه است که دشمن از آن هراس دارد. دشمنان گمان میکنند با شلیک گلولهای در تاریکی و بهصورت بزدلانه میتوانند نوری را خاموش کنند، غافل از آنکه آیینه با شکستن تکثیر میشود و شیشه عطر اگر بشکند رایحه آنهمه جا را فرامیگیرد. داستان شهادت حاج قاسم سلیمانی نیز از این نوع بود.
در نبرد جبهه حق علیه باطل، ترور و حذف فیزیکی همواره یکی از ابزارهای جبهه شیطان بوده است. ابزاری که بیش از آنکه نشانگر قدرت و قوت جبهه باطل باشد، نشانه استیصال و ضعف این جبهه است. مرور و مطالعهای بر موارد تاریخی اینگونه اقدامات نشان میدهد علیرغم خوشحالی اولیه حزب شیطان ازاینگونه اقدامات وحشیانه و جنایتکارانه، اما در عمل و باگذشت زمانی اندک ورق برگشته و جبهه حق تقویت شده است. نقطه عطف این ماجرا در طول تاریخ به ماجرای کربلا و شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان به دست یزیدیان برمیگردد. ظاهر ماجرا پیروزی جبهه باطل و شهادت اهل جبهه حق است، اما دیری نپایید که ورق برگشت و خون شهدای کربلا مایه رسوایی جبهه باطل شد و امروز پس از گذشت ۱۴۰۰ سال به چنان جریانی جهانی تبدیل شده است که هرساله در موعد اربعین بزرگترین اجتماع بشری برای یادبود و پاسداشت ارزشها و آرمانهای امام حسین (ع) برپا میشود. آنچه تیر یزیدیان را به سنگ زد و ورق را برگرداند، افشاگری و مجاهدات تبلیغی حضرت زینب و امام سجاد (ع) بود. این بزرگواران با معرفی و زنده نگهداشتن مکتب شهدای کربلا، راه عاشورا را ادامه داده و مکر و جنایت یزید را خنثی کردند. حاج قاسم سلیمانی نیز بهعنوان یکی از تربیتشدگان مکتب عاشورا که در برابر یزید زمان ایستاد و خون خود را نثار کرد مشمول همین قاعده است. اگر میخواهیم او را بزرگ بداریم و راهش را ادامه دهیم، باید مکتب او را بشناسیم و بشناسانیم. ان شاالله بهقدر وسع بهصورت سلسله وار در این ستون به این مهم میپردازیم.
ارسال نظرات